مجموعه تولیدی دکور و جعبه جواهر تهران
هنرساخت زیورآلات و گاه ظروف و ابزار ظریف از فلزات و سنگهای گرانبها]. جوهر و جمع آن جواهر، در کتاب الاحجار لِارسطاطالیس[ص 93]، که روسکا تاریخ تألیف آن را پیش از اواسط قرن سوم میداند، به کار رفته است. فرهنگنویسان مسلمان از همان اوایل قرن چهارم معنای سنگ گرانبها را در مقابل مدخل جوهر قرار میدادند (برای نمونه رجوع کنید به ازهری، ج 6، ص 50، ذیل «جهر») که این کاربرد تا امروز تداوم داشته است .
گرچه در قرآن مشخصاً به جواهرات (کهف: 31؛ حج: 23؛ فاطر: 33؛ زخرف: 53؛ انسان: 21) و سنگهای گرانبها (حج: 23؛ فاطر: 33؛ الرحمن: 22، 58) اشاره شده، اما واژه جوهر به کار نرفته است.
[مصرف نقره در بیشتر موارد مجاز بود و ممنوعیت نداشت ولی طلا با پارهای محظورها در آرایههای زنانه به کار میرفت و برای مردان ممنوع بود (فریر، ص 191؛رجوع کنید به طلا؛ نقره).
تنها درصد اندکی از جواهرات تولید شده در سرزمینهای اسلامی باقی مانده است. دفینهها یکی از منابع اصلی تاریخنگاری جواهرسازی است، حال آنکه خاکسپاری جواهرات با مردگان در اسلام ممنوع است و جواهرات بازمانده نیز بر اساس تقاضای روز در معرض تغییر و ساخت مجدد بوده است، درنتیجه قطعات بسیار اندکی باقی مانده که تاریخ یا منشأ آنان شناخته شده است ( < فرهنگ هنر >، ج 16، ص 529).
در دوران اسلامی، هنرهای مورد استفاده در فلزکاری شامل قلمزنی، برجستهکاری، کندهکاری، سیاهقلم، مشبککاری، میناکاری، ریختهگری و مرصعکاری در رشتههای جواهرسازی، گوهرنشانی و طلاسازی نیز رایج بوده است (ناصر گیوقصاب، مصاحبه مورخ 5 اردیبهشت 1385) ].
از این دوره قطعات بسیار اندکی در دست است. بنابراین، برای آشنایی با جواهرات در این سدهها، گذشته از گزارشهای موجود در آثار ادبی، باید به تصاویر یا مجسمهها روی آورد.
[ گچبریها و نقاشیهای دوره اموی در کاخهای منطقه شام نشان میدهد که جواهرات خلفا و درباریان، نظیر دیگر سنن و هنرها، دنبالهرو سنّتهای قبل از اسلام در آن مناطق بوده است. قطعات به دست آمده از حفاریهای باستانشناسی سدههای نخستِ اسلامی، اغلب از نمونههای پیشین قابل تمیز نیستند (همانجا)]. برای نمونه، گوشوارههای کرویشکلِ منقوش روی مجسمهای در خِرْبَةُالمِفْجَر*(همیلتون، لوح بیستودو، 4) و گوشوارههای شبیه به قطره اشک در نقاشیهای سامرا (هرتسفلد، لوح هفتادویک، بالا) به نمونههایی که در نقوش سنگی و سکههای ساسانی دیده میشوند، شباهت بسیار دارند(رجوع کنید به پوپ، ج 7، لوح 251، ش J, H, F , O, N, K ).
[ برخی گزارشهای تاریخی نیز حاکی از علاقه حکمرانان اموی به گردآوری سنگهای قیمتی و آشنایی آنان با شیوههای اندازهگیری وزن این قطعات است (برای نمونه رجوع کنید به ابنزبیر، ص16)]. طبق گزارش ابوریحان بیرونی [ص137]، هارونالرشید از ستایندگان و علاقهمندان سرسخت سنگهای قیمتی بود و صباح جواهرفروش، پدربزرگِ کِندی فیلسوف، را برای خرید سنگهای قیمتی به سیلان فرستاد. یکی از حکمرانان هندی به عنوان هدیه برای جنیدبن عبدالرحمان، فرماندار سند در دوره خلافت هشامبن عبدالملک (حک: 105ـ 125)، مجسمه شتر جواهرنشانی بر روی پایه نقرهای چرخداری، فرستاده بود که سینهاش پر از مروارید و گلویش پر از یاقوت بود و با فشار بیرون میریخت. جنید نیز این هدیه را برای هشام فرستاد که وی و همه درباریان را شگفتزده کرد و در خزانه بنیامیه باقیماند تا به دست عباسیان افتاد[ابنزبیر، ص 14ـ 15].
شواهد درخور توجهی وجود دارد حاکی از اینکه در دوران اولیه اسلامی نیز نظیر دورههای پیش از اسلام و نیز دورههای بسیار متأخرتر، نظیر دوره بابریان *در هند، بسیاری از سنگهای درشت گرانبها، بهویژه زمرد، را سوراخ میکردند و به رشته نخ،زنجیر و سیم یا هر چه مناسب بود، میکشیدند.
[ روش سوراخ کردن و به نخ کشیدن سنگهای گرانبها به صورت مهره و دانه تسبیح که در دوره حاضر نیز همچنان رایج است، با ابزارها و مواد مختلف و بسته به سختی و مقاومت گوهر در برابر خراشیدگی انجام میپذیرد. برای سوراخ کردن گوهر معمولاً سوده و خاکِ سنگها یا اکسید فلزی را که سختی بیشتری از گوهر دارند، با روغن (پیه یا زیتون) مخلوط میکنند و با آغشته ساختن سر مته به این مخلوط، گوهر را سوراخ میکنند (ناصر گیوقصاب، همان مصاحبه)].
با وجود تأثیرپذیری هنر جواهرسازی دوره اسلامی از دورههای پیش از اسلام، اندک اندک میتوان شاهد دور شدن از الگوهای قدیم و سپس نوعی اسلامی شدنِ الگوهای پیش از اسلام بود. شاید جالب توجهترین نمونه، قاب تعویذ باشد که در حفاری نیشابور کشف شده و بر اساس نقش و نگارها و نوشتههای تزیینی آن ( رجوع کنید به تصویر 1)، احتمالاً متعلق به پیش از سده چهارم است. شکلِ کلی نمونهها، ساسانی و بیزانسی است (نگروپونتی ، تصویر 85، ش 36؛ رودولف، تصویر 153)، اما تلفیق پیچیده و زیبای شکل و تزیینات و نیز نقوشِ کوفی سیاه قلم آن جلوهای اسلامی دارد.
[ مجموعه به دست آمده در نیشابور، که هم اکنون در موزه هنر متروپولیتن نیویورک نگهداری میشود، شامل رشته دانههای شیشهای و سنگی، طوقهای طلایی، گوشوارههای منجوقدار، آویزهای گلابیشکل و هلالیهای برنزی، حلقههای انگشتری طلایی، نقرهای و برنزی جواهرنشان، قلابکمرهای مستطیل برنزی مطلا و نیز بازوبندی طلایی با سر مار است. قطعات نشان میدهد که ساخت اشیای تزیینی رایج در دوره پیش از اسلام به طور کامل در دوره اسلامی ادامه یافته، اما خطوط عربی نیز به نقوش سنّتی گیاهی و حیوانی افزوده شده است ( < فرهنگ هنر >، ج 16، ص 529 ـ530)؛ نیز رجوع کنید به تصویر 2 ].
نمونههای استفاده از سکه و نقش بر جواهرات در دوران بیزانس پرشمار است و حالت مارپیچ میله نیز باید نهایتاً از دستبندهای یونانی با میلههای مشابه، اقتباس شده باشد.
[ سبک اسلامی متمایز، نخست در دوره فاطمیان (حک: 297ـ567) در مصر ظاهر شد. یافتهها از ویرانههای فسطاط نشان میدهد که عالیترین جواهرات، از طلا ساخته شده و با مهارت ملیله * سازی و نگینگذاری شدهاند؛ روشی سنّتی که در این دوره به اوج اعتلای خود رسید، در گوشوارهها، گردنبندها، دستبندها و حتی حلقههای انگشتری به کار میرفت. سبکها و نقشمایههای رومشرقی، نظیر زوجهای پرندگان در زیر درخت، در این ساختهها دیده میشود. دفینه جواهراتی با تزیینات ملیلهکاری در جنوب غربی اِلکاف در تونس، همراه با سکههای ضرب شده در مهدیه یا صَبرَه (منصوریه) در تونس، که احتمالاً در همین محل در سالهای 372 تا 384 تولید شده، از همین دوره کشف شده است (همانجا)].
یکی از زیباترین طلاکاریهای دوران فاطمی، مهرههای مشبک به شکل دو مخروطی (لوزی توخالی) و کروی است ( رجوع کنید به تصویر 3) که در آن از ملیلهکاری و تزیینات دانهای به اندازههای گوناگون استفاده شده است. نمونه دیگر، دستبندی طلایی است با میلهای توخالی که در انتها نازکتر شده و به اجزایی به شکل قلب منتهی میشود و در موزه باستانشناسی استانبول قرار دارد (برایتلینگ و همکاران، ص 239، ش 6). این دستبند شباهت زیادی به دستبندی در موزه دمشق دارد که آن نیز اجزایی به شکل قلب در انتهای میله دارد، اما این میله از یک سیم تابیده تشکیل شده است ( < فهرست موزه ملی دمشق >، تصویر 119، راست).
[ توخالیکردن قطعات طلا و نقره معمولاً به دو روش انجام میشده است: در یک روش، ابتدا قطعهای را با مس میساختند، بعد ورق طلا یا نقره را بر روی آن میکشیدند و سپس با اسیدکاری (عموماً تیزاب برای طلا و، جوهر نمک برای نقره) مغزی مسی را حل میکردند و بدینترتیب قطعه توخالی میگردید. در روش دیگر، ورق فلز را شکل میدادند و با جوشکاری قطعات را به شکل قوطی توخالی به هم متصل میکردند این روشها هم اکنون نیز به کار میرود (ناصر گیوقصاب، همان مصاحبه)].
تصویر 4 نوعی حلقه را به نمایش میگذارد که ظاهراً پیش از نیمه دوم قرن ششم در جهان اسلام مورد توجه نبوده، اما پس از ارائه، با اقبال و تنوع فراوان رو به رو شده است. مهمترین مشخصههای این نوع حلقه، یک میله قالبی (غالباً با نقوش انسانی در دو انتها و شکاف مورب چند ضلعی در محل نگین) است. در این مورد نیز الگوهای اصلی را میتوان در حلقههای یونانی و رومی یافت (مارشال، تصویر 61، و لوح شانزده، 552). حلقه جواهر موردبحث نمونه زیبایی است که چهارگوشه از شش گوشه شکاف جای نگین آن با سر انسان تزیین و خود نگین از طرحهای هندسی تکرار شوندهای تشکیل شده است که به صورت ملیلهکاری اجرا شدهاند و بر حلقه انگشتری در قسمتهای منتهی به نگین، تصویر موجودی با سَرِ زن و چنگ و بال پرندگان دیده میشود.
تصویر 5 گردنبند طلایی بهجا مانده از قرن هشتم است. اشکال ایجاد شده با سیم و سنگ در روی قابِ دو جزء اصلی گردنبند و نیز خطوط کناره خود این اجزا، شباهت بسیاری با صحنه تاجگذاری انوشیروان در شاهنامه دموت(موزه هنر متروپولیتن، ش 52.20.2 ) دارند ( رجوع کنید به شوکین، ص 85، نسخه خطی XV ، ش24) و سبک طرحهای قلمزده و نیز نقشمایههای مندرج بر پشت این اجزا، به روشنی به همان دوران اشاره دارند.
چندین دستبند طلا نیز مطمئناً متعلق به مصر یا سوریه دوره ممالیک در قرن هشتم است. این دستبندها میلههای توخالی ــ به صورت ساده یا مارپیچ ــ دارند که به سر حیوانات منتهی میشوند. گیره آنها گرد و صاف و تخت است و قطعهای که در موزه بناکی آتن نگهداری میشود با خط عربی تزیین شده است (سگال ، ش 319).
نوعی کمربند، که برای نخستین بار در نگارههای ایرانی حدود 750 بهچشم خورد، در دوره صفویه پرکارتر و زیباتر شده است. قطعات، جواهر نشاناند و شمار آنها افزایش یافته است. از دوران صفویه دو کمربند کامل و یک قلاب به جا مانده است ( رجوع کنید به پوپ، ج 13، لوح 1394، ش c-a ؛ نیز رجوع کنید به تصویر 6).
http://www.jtd.ir
http://www.tehrandisplay.com
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |